پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
https://www.8deynews.com
نامش «سعید» بود و واسطه سعادت
دنیا در نظرش کوچک و دلی به وسعت دریا داشت که دنیا را در خود حل کرده بود، دلی دریایی که عاقبت دل به دریا زد. او شهید «سعید صیاد» تک تیرانداز گردان سیدالشهدا (ع) بود.
![نامش «سعید» بود و واسطه سعادت](https://cdn.8deynews.com/uploads/2024/06/photo_2024-06-30_14-50-49.jpg)
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «هشتدی» در یکی از روزهای سرد بهمنماه سال ۱۳۳۷ در شهر مردابهای نیلوفری پسری به دنیا آمد که نامش را «سعید» گذاشتند.
دنیا در نظرش کوچک و دلی به وسعت دریا داشت که دنیا را در خود حل کرده بود، دلی دریایی که عاقبت دل به دریا زد.
شهید «سعید صیاد» سال ۱۳۳۷ در شهرستان بندرانزلی به دنیا آمد. همچون آب زلال، صفا و صداقت در گفتار و کردارش موج میزد، سادهزیستی و قناعت را همواره در زندگی مدنظر داشت اهل ریا و تزویر نبود و به خانواده و کانون پرمهرش عشق میورزید و به دور از هرگونه تکبر و خودبینی در کمال افتادگی با مردم ارتباط داشت. او با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی شخصیت دینی خود را شکل داد و در این زمینه تا آنجا پیش رفت که به اهل بیت (ع) ارادت بسیاری پیدا کرده بود و به امام و آرمانهای انقلاب عاشقانه متعهد و مقید بود.
«سعید» دوران ابتدایی تحصیلش را در مدرسه سیاح و دیپلمش را در مدرسه دریابیگی بندرانزلی گذراند.
جوان بود و خوش سیما اما این زیباییها چشم او را بر زیبایی حقیقی نبست، همواره دقیق بود و اهل مراقبت از نفس.
دوران سربازیاش را در آذربایجان شرقی گذراند و همزمان با اوج گیری اعتراضات در دوران شاهنشاهی همچون جوانان این مرز و بوم پا به عرصه مبارزه گذاشت و در ارومیه و تبریز فعالیتهای فراوانی داشت.
سال ۱۳۵۸ با اتمام دوران سربازی به زادگاهش برگشت و در همان سال در رشته منابع طبیعی گرایش ماهیشناسی در دانشگاه گیلان پذیرفته شد.
در دوران انقلاب، جنگ و… جایی از حضورش خالی نبود و عشق و ارادت به امام او را در این مسیر ثابتقدم نگه داشته بود و این عشق را همچون پلاکی بر گردن همراه داشت.
با کوبیده شدن طبل جنگ به همراه دوست و همرزم شهیدش «سید اسماعیل اتقیاء» در سال ۱۳۶۰ راهی مناطق عملیاتی غرب شد اما حضور در جبهه او را از درس و تحصیل غافل نکرد و دو سنگر را با هم نگه داشت.
مادرش میگوید: «یک شب در اتاقش در حال استراحت بود دیدم بالش زیر سرش را برداشته و سر بر روی زمین گذاشته است وقتی از او پرسیدم چرا روی زمین خوابیدهای بعد از اتمام حرفم لبخندی زد و گفت: مادر جان؛ شما نمیدانی که بچههای رزمنده در جبههها در آن شرایط سخت چگونه شب را به صبح میرسانند و سرشان بر روی سنگ و خاک میگذارند وقتی آنها را به یاد میآورم خجالت میکشم و چگونه میتوانم سر بر روی بالش بگذارم و خواب راحت داشته باشم».
پاییز فصلِ دلتنگی
سعید اما به دنبال گمشدهاش بود و این جستجو پایانی نداشت، در سال ۶۱ به منطقه موسیان اعزام شد او تک تیرانداز گردان سیدالشهدا (ع) عملیات محرم است.
برگِ آخر
شهید «سعید صیاد» سرانجام در ۱۶ آبان سال ۱۳۶۱ بر اثر ترکش خمپاره در منطقه موسیان دعوت حق را لبیک گفت.
هنگام خداحافظی گفت: «مادرم اگر تو در راه خدا یک سعیدت را از دست بدهی بدان که هزاران سعید را نجات دادهای و آنها نیز در آینده فرزندان این مملکت و شما خواهند بود امروز وظیفه من به جبهه بروم و اسلحه به دست بکیرم تا فرزندان اسلام و انقلاب پرپر نشوند
فرازی از وصیتنامه شهید:
با سلام و درود به رهبر مستضعفان جهان و بتشکن زمان امام خمینی؛ پیرو خط امام باشید که پیروی از امام زمان (عج) است و من نیز به پیروی از این خط پا به میدان نبرد گذاشتهام و در این راه همیشه زیر لب زمزمه میکنم؛ ثَبِّتْ أَقْدامَنا. خواهران من حجاب خود را حفظ کنید و برادران من ادامه دهنده راه حسین (ع) باشید.
انتهای خبر/
نظرات